در باب لزوم فرصت دادن به نسل جوان خلاق و باانگیزه

پرویز کرمی؛ دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان


در باب لزوم فرصت دادن به نسل جوان خلاق و باانگیزه

هواي تازه

اين روزها كه بحث «بازنشستگي» داغ شده و منطق حكم مي‌كند كه مسن‌ها كنار بروند و كار را به جوان‌ها بسپارند، معلوم مي‌شود كه ما در تربيت نيروي كار و مدير لايق چندان موفق عمل نكرده‌ايم و از اين بابت دچار كمبودها و مضيقه‌هايي هستيم. همين اول يك نكته مهم و بديهي را يادآوري كنم تا عرضم كج‌تابي نداشته باشد. در ايران ما نيروي كارآمد و جوان و باانگيزه كم نداريم. الحق و الانصاف به هر شهر و روستايي مي‌رويم با جواناني روبه‌رو مي‌شويم كه علي‌رغم تنگناها و نارسايي‌ها توانسته‌اند پيشرفت كنند و راه ترقي را بپيمايند و خود را در رشته‌هاي علمي و فرهنگی، هنري يا در بعضي كارهاي سخت و تخصصي توانمند سازند. تعداد هنرمندان و صاحبان خلاقيت در ايران نه‌تنها كم نيست، بلكه در مقايسه با ديگر كشورها ما با وفور نيروي كارآمد و خلاق طرفيم. اين‌كه مي‌بينيد كشورهاي مهاجرپذير، مهاجران ايراني را زودتر از ديگران جذب بازار كار خود مي‌كنند و مسئوليت‌هاي مهم و خطير به آن‌ها مي‌سپارند، يك دليلش همين است كه ايراني‌ها باتجربه‌تر و كارآزموده‌تر و خلاق‌تر از ديگران بار آمده‌اند. به‌خصوص متولدين دهه شصت در زمره سرآمدان علم و هنر و صنعت و فناوري‌اند. آن‌ها در زمانه‌اي درس خوانده‌اند و تجربه اندوخته‌اند كه روزگار چندان با ايشان بر سر مهر نبوده. جنگ، كمبودها، مشكلات نظام آموزشي و شرايط خاص سياسي و اجتماعی و بسياري از عوامل ديگر حكم كوره‌هاي آتشي را داشته‌اند كه طلاي وجود بچه‌هاي دهه شصت را ناب‌تر و خالص‌تر كرده‌اند. فولاد دهه‌شصتي‌ها آبديده‌تر از قبلي‌ها و بعدي‌ها شده است. به همين جهت درك و دريافت آن‌ها از دنيا فراتر از سن و سالشان است. به ظاهر سي، چهل ساله‌اند اما در كوران حوادث تجربه‌هاي گرانقدري اندوخته‌اند كه آن‌ها را بيست سال از سن طبيعي‌شان بزرگ‌تر كرده است. فلذا بي‌هيچ نگراني و ترسي مي‌توان مسئوليت‌هاي بزرگ را روي دوش آن‌ها گذاشت و با خيال راحت آينده را به كف باكفايتشان سپرد. اتفاقا در معدود مواردي كه كارهاي بزرگ را به دهه‌شصتي‌ها سپرده‌ايم، موفقيت‌هاي ارزشمندي نيز كسب كرده‌ايم. همين تجربه معاونت علمی و فناوری و وزارت ارتباطات و حضور قدرتمند آقاي ستاری و جهرمي به ما مي‌فهماند كه بايد به اين جوان‌ها اعتماد كرد و كار را تمام و كمال به آن‌ها سپرد. قطعا كسي منكر نعمت حضور پيران جهانديده نيست. حتما مي‌شود از پيران آموخت، مشاوره‌هايشان را شنيد و از علم و تجربه‌شان درس گرفت اما در امور اجرايي نيازمند جواناني هستيم كه باحوصله و پرانرژي وارد گود شوند و ميانداري كنند و كارها را به دست بگيرند. در معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري و همچنين بنياد ملي نخبگان نيز ما با جمع شاداب و سرزنده‌اي، از همين همسن و سالان ستاری و جهرمي روبه‌روييم كه هركدام به‌تنهايي مي‌توانند وزارتخانه‌اي را بچرخانند و كارهاي اين مملكت را پيش ببرند و نشدني‌ها را به فرجام برسانند. با همه اين‌ها اما ما يك مشكل بزرگ نيز بر سر راه داريم كه بايد نسبت به حل و فصلش بكوشيم. ما متاسفانه سيستمي دقيق و روشن در نظام اداری و سازمانی براي شناسايي نيروهاي فعال و خلاق طراحي نكرده‌ايم و نتوانسته‌ايم آينده‌سازان كشور را بشناسيم و در تربيتشان سرمايه‌گذاري كنيم. ما بايد سيستمي طراحي مي‌كرديم كه مديران آينده كشور را شناسايي و تربيت كرده، جلوجلو آن‌ها را براي قبول مسئوليت آماده كند. البته بنياد ملي نخبگان و بعضي از مراكز دولتي، توفيقاتي در اين خصوص حاصل كرده‌اند و قدم‌هاي خوبي در اين راه برداشته‌اند اما عرض من كلي‌تر از اين حرف‌هاست و به عنوان آسيب‌شناسي می‌گویم كه ما يك نظام كل‌نگر و سراسربين براي شناسايي و تربيت مسئولان سياسي و اقتصادي و علمي و صنعت کشور نداريم و هيچ بعيد نيست كه تعداد زيادي از افراد مستعد و بافضيلت به هر دليلي، من‌جمله غفلت عمومي، از قافله مديران باز بمانند و مورد فراموشي و بي‌مهري قرار بگيرند. هر كسي را بهر كاري ساخته‌اند و خداوند به هر كسي توانايي انجام كار يا كارهاي خاصي را داده است. هنرمند را اگر پشت ميز اداره بنشانيم نه‌تنها به او ظلم كرده‌ايم بلكه به هنر و به سيستم ديوانسالاري كشور نيز ظلم كرده‌ايم. قرار نيست همه مدير شوند و قرار نيست همه در انجام مسئوليت‌هايشان خلاقانه برخورد كنند اما قرار است همه در هر جايي كه هستند از كار و كاسبي‌شان راضي باشند، كارشان را دوست بدارند و به اندازه توان در بهبود شرايط و اوضاع بكوشند. يكي از دلايلي كه اغلب ادارات جاي حوصله‌سربري هستند و معمولا به كارمندانشان سخت مي‌گذرد و از يك ساعتي همه كارمندان به ساعتشان نگاه مي‌كنند تا وقت اتمام كارشان برسد، همين است كه ديوانسالاري دولتي سيستمي براي شناسايي علايق فردي ندارد و كارمندان را تمام و كمال به يك چشم مي‌بيند و از آن‌ها يك توقع بيشتر ندارد: كار. در كارخانه‌ها هم كارگران موظف به انجام كارهاي تعريف‌شده‌ اما ملالت‌بارند. حدود صد سال پيش چارلي چاپلين با ساخت «عصر جديد» اين نحو كاركردن و كارگري را در سيستم‌های مكانيكي به باد سخره گرفت و نشان داد كه چقدر كار كردن توي چنين محيط‌هايي مي‌تواند سخت و حوصله‌سربر و نااميدكننده و بي‌روح باشد. نكته قابل توجه در اين‌جا اين است كه همان‌قدري كه به كارگر و كارمند سخت و بد مي‌گذرد، به كارفرما و مديران نيز سخت و بد مي‌گذرد. زيرا ما بي‌اعتنا به علايق و سلايق و توانايي‌هاي فردي كارگران و كارمندان را بر سر پست‌هايشان مي‌گماريم و «سيستم» هرنوع خلاقيت و ذوق و شوق را در آن‌ها عملا سركوب مي‌كند. از اين‌ها مهم‌تر كشف و تربيت مديران كارآمد و آموزش‌ديده است. معمولا از پشت نيمكت‌هاي مدرسه، حتي قبل از آن، معلوم است كه چه بچه‌هايي جنم مديريت دارند و مي‌توانند در پست‌هاي ريز و درشت از خود توانايي منحصربه‌فرد نشان دهند. احتياج به فراست عجيب و غريب ندارد بلكه با همين چشم سر هم مي‌شود ديد كه چه بچه‌هايي مي‌توانند در آينده تبديل به مدير و هنرمند و كارگر و كاسب شوند. عمده مسئولان جمهوري اسلامي، بعد از انقلاب از زندان‌هاي سياسي دوران ستمشاهي، از مجموعه‌ها و تشكيلات دانشگاهي داخل و خارج از كشور، از حوزه‌هاي علميه و از همه اين‌ها مهم‌تر از پشت خاكريزهاي جبهه و جنگ انتخاب شدند. سابقه مبارزه و جنگ پارامترهاي قابل اعتمادي بودند كه به سيستم كمك مي‌كرد به بهترين شكل ممكن و مبتني بر تجربه‌ها و آزمون‌هاي عيني مسئوليت‌ها را به عمرو و زيد بسپارد. به‌خصوص در زمان جنگ فرصت منحصربه‌فردي دست داد تا ما خلاق‌ها را از غيرخلاق‌ها تميز دهيم. حالا بعد از گذشت سي ‌سال از جنگ و چهل سال از انقلاب ما از كجا و با عنايت به چه تجربه‌هايي مي‌توانيم مديران كشور را شناسايي كنيم؟ در زمان جنگ هم جلوتر توضيح دادم كه فرصتي پيش آمد تا نخبه‌هاي نظامي و مهندسي و مديريتي، خود را نشان دهند. عمده بار سازندگي، پس از جنگ روي دوش همان فرماندهاني بود كه جنگ را پيش برده بودند. اما حالا اغلب اين مديران پا به سن گذاشته‌اند و زور و قوه روزگار جواني‌شان تحليل رفته. حالا كشور در شرايطي است كه بايد مديران تازه‌نفسي را به ميدان بفرستد و انرژي تازه و قدرتمندي به مجموعه تزريق شود. اما نكته در اين‌جاست كه ما خودمان را براي اين تغييرات گسترده آماده نكرده‌ايم و نتوانسته‌ايم به شناخت دقيقي از نسل تازه نائل شويم. لذا در اين تغيير و تحول گروهي از مديران قديمي دست و دلشان مي‌لرزد و كمي تا قسمتي نگرانند كه مبادا نسل جديد از عهده كار برنيايند. اين نگراني‌ها بي‌وجه نيستند اما خبر از اين واقعيت تلخ مي‌دهند كه غالب مديران اجرايي، نسل جوان كشور را نمي‌شناسند و به توانايي و استعداد آن‌ها وقوف ندارند. تنها بزرگواري كه در اين ميان قرص و محكم از جوانان حمايت مي‌كند و با طيب خاطر خواهان آن است كه ايشان وارد گود شوند، رهبر فرزانه انقلاب است. سلف بزرگوار ايشان هم در ابتداي انقلاب، جوانان را جديد‌العهد مي‌ناميد و ذره‌اي در سپردن مسئوليت‌هاي سنگين به ايشان ترديد نداشت. هم امام خميني(ره) و هم آیت الله العظمی خامنه‌ای با مردم تعارف ندارند و براي خوشايند نسل‌هاي مختلف تعابير تشريفاتي به كار نمي‌برند. نشانه‌هاي دقيق و روشني وجود دارد كه رهبر فرزانه انقلاب، علي‌رغم نبودن سيستم شناسايي در نظام بروكراتيك كشور، شخصا شناخت كاملي از نسل جوان دارند و بر توانايي و قدرت و استعداد آن‌ها واقفند. اتفاقا تا اين‌جا هم اگر كاري به جوانان سپرده شده اصرار معظم‌له بوده و تجربه نيز حسن نظر و صواب راي ايشان را تاييد كرده است. رهبر انقلاب ديدارهاي مكرري با جوانان از اقشار مختلف داشته‌اند و مداوما كارهاي خلاقانه جوانان را در عرصه‌هاي مختلف پيگيري كرده‌اند. هر ساله به نمايشگاه اختراعات و اكتشافات جوانان رفته‌اند، پيشرفت‌هاي علمي و دانشگاهي را پيگيري كرده‌اند و بي‌واسطه با نمايندگاني از جوانان صحبت داشته و دارند و درددل‌هاي آن‌ها را شنيده‌اند و بارها شاهد بوده‌ام كه صحبت‌هاي صريح و انتقادات تند دانشجوها در محضرشان بیان شده و ایشان مانند یک پدر آن‌ها را شنيده‌اند. با اين‌كه سيستم درست و درماني در شناخت جوانان نداشته‌ايم اما رهبر فرزانه انقلاب شخصا در شناخت نسل جوان اهتمام فوق‌العاده‌اي ورزيده‌اند. حضور مكرر ایشان در مراکز  علمی، فرهنگی، دانشگاه‌ها و اقصی نقاط کشور، ملاقات با نخبه‌هاي علمي و ورزشي و هنري، گفت‌وگو با دانشجوها و استادان فرصت ذي‌قيمتي فراهم آورده تا امروز در چهل سالگي انقلاب اسلامی، رهبر خردمند انقلاب با طيب خاطر جوانان را دعوت به كار و قبول مسئوليت كنند و از پيرها بخواهند كه مسندهاي خود را به جوانان پرتلاش و باانگيزه بسپارند و خود نیز با انتصابات اخیر آغازگر مجدد این راهند. لذا مي‌توانيم اميدوار باشيم كه هوايي تازه را در فضاي مديريتي كشور استشمام كنيم و تغييراتي مثبت و پرشتاب را شاهد باشيم. همه اين‌ها اما ما را از طراحي سيستم كشف و شناسايي مديران و آينده‌سازان بي‌نياز نمي‌كند.


پرویز کرمی

دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان



کلمات کلیدی
//isti.ir/Zgoi